English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The waters run clear of the mill . <proverb> U آبها از آسیاب افتاد .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It stickd out a mile. It is crystal clear . It is as clear as daylight. U مثل روز روشن است ( پرواضح است )
waters U اب
waters U اب دادن
waters U مایع
waters U ابگونه
waters U پیشاب
flood waters {pl} U طغیان آب
flood waters {pl} U سیل
territorial waters U ابهای ساحلی
to turn on the waters U یکدفعه شروع به گریه کردن [اصطلاح روزمره]
quality of waters U چگونگی ابها
toilet waters U عطر حمام
table waters U ابهای معدنی سر سفره
to fish in troubled waters U پی بازاراشفته گشتن
To fish in troubled waters. U از آب گل آلود ماهی گرفتن
to fish in troubled waters U ازاب گل الودماهی گرفتن
pour oil on troubled waters <idiom> U آب روی آتش ریختن
to go through the mill U ورزیده شدن
per mill U در هزار
per mill U در هر هزار
saw mill U کارخانه اره کشی
ex mill U تحویل در کارخانه
mill U اسیا
mill U اسیاب کردن
mill U ماشین
mill U نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill U کنگره دار کردن
mill U کارخانه نورد
mill U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mill U فرز کردن
mill U اسیاب
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
mill U هل دادن
mill U کارخانه اسیاب کردن
pepper mill U فلفل سا
pepper mill U فلفل ساب
muck mill U دستگاه نورد فولاد
mortar mill U مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
plate mill U دستگاه فرز غلطکی
plate mill U غستگاه نورد صفحه
ball mill U سنگ شکن گلولهای
powder mill U کارخانه باروت سازی
pug mill U اسیای گل مخلوط کن
ball mill U اسیاب ساچمهای
band saw mill U اره نواری ماشین فرز
bar mill U دستگاه نورد میله گرد
plug mill U دستگاه نورد توپی
beater mill U تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
plunge mill U فرز کردن غوطهای
becking mill U غلطک برای افزایش طول
mill wright U اسیاب ساز
mill wheel U چرخ یا پره اسیاب
gig mill U ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
fulling mill U کارخانه قصاری
form mill U فرز کردن پروفیل
end mill U فرز انگشتی
edge mill U اسیاب غلطکی
drawing mill U دستگاه نورد کششی
crazing mill U اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
cotton mill U کارخانه نخ ریسی
cluster mill U فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
glacier mill U تنوره یخچالی
hammer mill U سنگ شکن چکشی
mill race U جوی اسیاب
mill race U اب اسیاب
paper mill U ماشین کاغذسازی
mill file U سوهان دستی
mill dam U بند اسیاب
mill circle U چرخ اسیاب ژیمناستیک
slabbing mill U دستگاه نورد لوحه
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
hand mill U اسیاب دستی
hammer mill U اسیا چکشی
cogging mill U دستگاه نورد شمشه
run-of-the-mill <idiom> U معمولی
stamp mill U ماشین پرس یا منگنه
stamp mill U اسیاب سنگ کوبی
stamping mill U ماشین پرس یامنگنه
stamping mill U اسیاب سنگ کوبی
steel mill U ذوب اهن
tire mill U دستگاه نورد لاستیک
water mill U اسیاب
to mill flour U ارد درست کردن
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
water mill U اسیاب ابی
post mill U آسیابنصبشده
slab mill U فرز کردن غلطکی
rod mill U سنگ شکن میلهای
run of the mill U برجسته نبودن در جنس متوسط
run-of-the-mill U برجسته نبودن در جنس متوسط
rolling mill U کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
rolling mill U ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
run-of-the-mill U عادی
rolling mill U دستگاه نورد
run of the mill U عادی
pulverizing mill U اسیای گردساز
continous rod mill U دستگاه نورد سیم دائمی
ingots slab mill U دستگاه نورد لوحه
hot strip mill U مسیر نورد گرم
hot rolling mill U نوردکاری داغ
color grinding mill U دستگاه رنگ سای
wide strip mill U دستگاه نورد نوار پهن
wire rod mill U کالیبر نورد سیم
wire rolling mill U دستگاه نورد سیم
cold rolling mill U دستگاه نورد سرد
cogging mill train U مسیر دستگاه نورد شمش
cross country mill U نورد چلیپایی
corrugated rolling mill U دستگاه نورد ورق موجدار
loop mill rolling U نوردکاری حلقوی
sheet mill stand U مقام نورد ورق
single stand mill U دستگاه نورد یک مقامه
rolling mill engineer U مهندس نوردکاری
rolling mill engineer U نوردکار
beam rolling mill U نورد کاری تیر
paint roller mill U غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint roller mill U دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
narrow strip mill U نورد نوار باریک
plate rolling mill U نوردکاری صفحه
tire rolling mill U دستگاه نورد لاستیک
to bring grist to the mill U نان دراب دارد
wrounght iron mill bar U اهن جوش خورده
armor plate rolling mill U دستگاه نورد ورق زرهی
double two high rolling mill U دستگاه نورد مضاعف دوبل
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
to be clear to somebody U برای کسی مشخص بودن
to clear off U ردکردن
to clear off U رهاشدن از
to clear up U واریختن
to be clear to somebody U برای کسی واضح بودن
in the clear <idiom> U آزادانه عیبجویی کردن
in the clear <idiom> U رها از هرچیزی که موجب حرکت یا دیدمشکل شود
clear U جدا
see one's way clear to do something <idiom> U احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
to clear away U جمع کردن
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
to clear up U روشن کردن
to clear away U برچیدن
to clear out U بیرون اوردن
clear U شفاف
clear U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clear U پاک کردن یا صفر کردن یک فایل کامپیوتری یا متغیر یا بخشی از حافظه
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear U سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clear U صریح
clear U نص
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clear U روشن زدودن
clear U کلید پاک کردن صفحه نمایش
to clear out U خالی کردن
clear-out U بیرون اوردن
clear-out U خالی کردن
clear out U بیرون اوردن
clear out U خالی کردن
all clear U شیپور رفع خطر هوایی رفع خطر
all clear U خطر رفع شد
all clear U سوت رفع خطر هوایی
all clear U علامت رفع خطر
clear U تغییر محتوی یک خانه حافظه
clear U خالص کردن
clear U از گمرک دراوردن
clear U فهماندن
clear U تبرئه کردن
clear U صاف کردن
clear U توضیح دادن
clear U واضح کردن
clear U ترخیص کردن
clear U شفاف زدودن
clear U واضح
clear U صاف صریح
clear U زلال
clear U روشن
clear U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clear U دفع توپ ازحوالی دروازه
clear U دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clear U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clear U درست
clear U بطور واضح
clear U پاک کردن
clear U پیام کشف روشن کردن
clear U رفع خطر صاف
clear U :اشکار
clear itself U لا افتادن
clear up U مرتب کردن
clear U : روشن کردن
clear up U بازشدن
clear way U محوطه صعود
clear itself U صاف شدن
clear way U محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
clear text U پیام کشف
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
To clear ones throat. U سینه ( گلوی ) خود را صاف کردن
clear text U به صورت کشف
clear the air <idiom> U برطرف کردن سوتفاهمات
clear the decks <idiom> U همه جارا مرتب کردن
clear the air U شک را برطرف کردن
clear starch U خوب اهارزدن
To clear away the the rubish. U خاکروبه را جمع کردن
clear span U دهانه موثر
clear key U دکمهروشن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com